جدول جو
جدول جو

معنی بیابان نورد - جستجوی لغت در جدول جو

بیابان نورد
انسان یا حیوانی که در بیابان ها می گردد، بیابان گرد
تصویری از بیابان نورد
تصویر بیابان نورد
فرهنگ فارسی عمید
بیابان نورد
(اَ شَ)
بیابان گرد و سفرکننده در بیابانها. (ناظم الاطباء). بیابان نوردنده. بیابان گرد:
تهیدست مردان پرحوصله
بیابان نوردان بی قافله.
سعدی.
، قوی. پرطاقت برفتن در بیابانها:
گزاره برد سپه را ز ده دوازده رود
بمرکبان بیابان نورد کوه گذار.
فرخی.
بیابان نوردی چو کشتی بر آب
که بالای سیرش نپرد عقاب.
سعدی (بوستان چ یوسفی ص 90)
لغت نامه دهخدا
بیابان نورد
کسی که در بیابانها بگردد
تصویری از بیابان نورد
تصویر بیابان نورد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
کسی که در بیابان ها می گردد، کسی که در بیابان زندگی می کند، چادرنشین
فرهنگ فارسی عمید
(بانْ، نَ وَ)
بیابان گردی. عمل بیابان نورد
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
کسی که در بیابان زیست میکند. صحراگرد باشد. بدوی. چادرنشین:
کرد صحرانشین کوه نورد
چون بیابانیان بیابان گرد.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بیابان نوردی
تصویر بیابان نوردی
بیابان گردی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
چادر نشین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیابان گرد
تصویر بیابان گرد
((گَ))
بدوی، چادرنشین
فرهنگ فارسی معین
صفت بادیه پیما، بادیه نشین، بدوی، بیابان نورد، چادرنشین، صحراگرد، صحرانشین، بیابان پو، بیابان نورد، بیابانی، صحرایی، وحشی
متضاد: شهرنشین، شهری
فرهنگ واژه مترادف متضاد